می نویسم نامه ای از دیار : برای آن کس که بود یار
مینویسم نامه ای شود ماندگار : کارم شده ز دوریش گریه زار
مینویسم برایش شود یک یادگار : بداند ز دوریش حالم شده دیوانه وار
نوشتم برایش قسم به یزدان پاک : نیستی،شدم همچو مردهزیر خاک
اینک او رفته زپیشم : شدم سرگشته در حال خویشم
کنون شده هم آغوش غریبه : دوس داشتناش همش فریبه
سخته واسم ولی خدا کریمه : فراموش کردنش واسم جوری ننگینه
دیگه شور و حال رفته شدم خاموش : به لطف خدا میکنم فراموش
شروع میکنم یک زندگی نو پدید : از اون موقع کسی من را ندید
پیدا شد واسم یه عشق جدید : ولی دوست داشتم عشق اول رو شدید